همه استخونهاي تنم درد مي كنه، گلو درد امانمو بريده، مدير هم ول كن نيست مدام بايد فرمايشاتش انجام بشه! حال بد روي رفتارم هم تاثير گذاشته، شايد .....
به محض اينكه مي شينم پشت ميزم داد مي زنه خانم......
گوشي رو برميدارم داخليش رو مي گيرم كه شماره داخلي خودمو يادآوري كنم پشت تلفن هم داد مي زنه بله گوشي رو با فاصله مي گيرم كنار گوشم و مي گم امري داشتيد؟ 
ميگه لطفا يه پروفرما صادر كن!
مي گم: براي كي؟ براي چي؟ به چه قيمتي آخه؟
تازه يادش مي افته !!!!
مي گه شما بقيه اش رو بنويس من مي گم اونا رو هم!
دو دقيقه نگذشته فايل آماده اي كه روي كامپيوترم بود رو پرينت مي گيرم مي برم براش!حالا بايد براش ترجمه هم بكنم! توان ايستادن كنار ميزش رو نداشتم معذرت خواهي كردم و يه صندلي رو كشيدم كنار ميزش نشستم و براش توضيح دادم چي نوشتم! (اين كار هر بار ما هست و هربار همون متن تكراري رو از حفظ براش مي خونم) برمي گردم پشت ميزم نمي دونم چرا اينقدر منتظرم!
دلم براي صداي زيبا شيرازي تنگ شده كيفمو نگاه مي كنم.. سي دي رو همراهم نياوردم مي رم سراغ وب سايتش شايد فرجي بشه! نه ! نمي شه آهنگ ها رو گوش كرد
يكي دو تا از داستانهاشو براي بار دهم ميخونم و مي رم سراغ شعرهاش اولين صفحه اي كه باز مي شه اين شعر رو داره...
اگه دنيا مال من بود
يه روزش به كام من بود
بين صد تا سرنوشت
يكي نوشتنش با من بود
دلت اينجا پيش من بود
اگه ماه تو دست من بود
گوش باد به حرف من بود
يك شب از هزارو يك شب
قصه هاش از دل من بود
دلت اينجا پيش من بود
اگه مهتاب يار من بود
خورشيد از تبار من بود
واي اگر گريه ابرها
يه روزم به حال من بود
دلت اينجا پيش من بود
هر جا ردپاي من بود
دو تا چشم دنبال من بود
يه نگاهي كه تا چند وقت
سنگينيش رو دوش من بود
يك نفر غير تو انگار
هميشه عاشق من بود
يك نفر بود كه وجودش
محض دلگرمي من بود
اين جوري نموند و اين جور نمي مونه ........... حالا صبر كن
مياد اون روز كه دلت پيشم بمونه.................. حالا صبر كن
يه روزي به آسمون مي گم همه روزهاشو شب كن
به تو مي گم واسه من بمير و تب كن حالا صبر كن
چشمامو بستم و تصوير زيبا شيرازي رو مجسم كردم كه روي يه صندلي نشسته تو يه فضاي تيره و گيتارشم دستشه داره ميخونه:
درو باز كن درو باز كن پشت در بوسه گذاشتم
زير پادري واست يه دل ديوونه گذاشتم
....
با صداي داد دوباره مدير از جا مي پرم و دوباره داخليش رو مي گيرم و دوباره.....
به محض اينكه مي شينم پشت ميزم داد مي زنه خانم......


ميگه لطفا يه پروفرما صادر كن!
مي گم: براي كي؟ براي چي؟ به چه قيمتي آخه؟
تازه يادش مي افته !!!!

مي گه شما بقيه اش رو بنويس من مي گم اونا رو هم!
دو دقيقه نگذشته فايل آماده اي كه روي كامپيوترم بود رو پرينت مي گيرم مي برم براش!حالا بايد براش ترجمه هم بكنم! توان ايستادن كنار ميزش رو نداشتم معذرت خواهي كردم و يه صندلي رو كشيدم كنار ميزش نشستم و براش توضيح دادم چي نوشتم! (اين كار هر بار ما هست و هربار همون متن تكراري رو از حفظ براش مي خونم) برمي گردم پشت ميزم نمي دونم چرا اينقدر منتظرم!

دلم براي صداي زيبا شيرازي تنگ شده كيفمو نگاه مي كنم.. سي دي رو همراهم نياوردم مي رم سراغ وب سايتش شايد فرجي بشه! نه ! نمي شه آهنگ ها رو گوش كرد

اگه دنيا مال من بود
يه روزش به كام من بود
بين صد تا سرنوشت
يكي نوشتنش با من بود
دلت اينجا پيش من بود
اگه ماه تو دست من بود
گوش باد به حرف من بود
يك شب از هزارو يك شب
قصه هاش از دل من بود
دلت اينجا پيش من بود
اگه مهتاب يار من بود
خورشيد از تبار من بود
واي اگر گريه ابرها
يه روزم به حال من بود
دلت اينجا پيش من بود
هر جا ردپاي من بود
دو تا چشم دنبال من بود
يه نگاهي كه تا چند وقت
سنگينيش رو دوش من بود
يك نفر غير تو انگار
هميشه عاشق من بود
يك نفر بود كه وجودش
محض دلگرمي من بود
اين جوري نموند و اين جور نمي مونه ........... حالا صبر كن
مياد اون روز كه دلت پيشم بمونه.................. حالا صبر كن
يه روزي به آسمون مي گم همه روزهاشو شب كن
به تو مي گم واسه من بمير و تب كن حالا صبر كن
چشمامو بستم و تصوير زيبا شيرازي رو مجسم كردم كه روي يه صندلي نشسته تو يه فضاي تيره و گيتارشم دستشه داره ميخونه:
درو باز كن درو باز كن پشت در بوسه گذاشتم
زير پادري واست يه دل ديوونه گذاشتم
....
با صداي داد دوباره مدير از جا مي پرم و دوباره داخليش رو مي گيرم و دوباره.....
