سه‌شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۵

كوچ

بچه كه بوديم پائيز و زمستون تا تو آسمون دو تا پرنده مي ديديم با ياسي كلمون رو به بالا بود و منتظر بقيه پرنده ها بوديم...
گاهي گروه هاي بزرگ پرنده ها چنان هيجان بهمون ميداد كه شايد چند قدمي هم باهاشون همراه مي شديم...
خيلي وقت بود حركت دسته جمعيشون رو به جهت هاي مختلف نديده بودم... به كل يادم رفته بود! اول صبحي باهاشون پرواز كردم به روزاي قشنگ بچگي....


پ.ن:
* آخ !! دستشو بگير! زمين يخ زده، ممكنه بخوره زمين
* امروز دقيقا حس و حال اين خورشيد خانم بي تفاوت! و بيخيال رو دارم



مواظب خودت و مهربونت باش.

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

mojgan joon merci az tabriket :X
khoshhalam ke internetet dorost shod o dobare minevisi :D
avaz kardane link ham roo chesham! sorry man aslan havasam nabood zoodtar avazesh konam. pas farda emtehanam tamoom mishe hatman ye sar o samooni be blogrollingam midam :)

ناشناس گفت...

kooche parande ha ghashange, in naghashie che ba mazd bood. khorshid khanoomo mikham:D

ناشناس گفت...

سلام
خورشید خانوم خابالوی مسواکی :دییییییییی
مواظب کی؟
من هم مثل خودت، همون خورشید بی خیال و .......

ناشناس گفت...

سلام خوبی

ناشناس گفت...

مبارکه مبارک... همیشه اینترنت دار باشی خانوم گل

ناشناس گفت...

واقعا بعضي خاطرات گذشته يادش بخير :)

ناشناس گفت...

اگه خونه ي بچگي ها فرو بريزه چي؟

ناشناس گفت...

چرا بيحوصله

ناشناس گفت...

سلام.اولین باره که اونهم به طور اتفاقی از وبلاگتون دیدن می کنم. و ازش خوشم اومد . حیفم اومد کامنت نگذارم. منم وبلاگ دارم اما خیلی کم حوصله آپ کردنش رو دارم. براتون آرزوی موفقیت دارم.

ناشناس گفت...

راستی یادم رفت اسمم رو بگم. من شکوفه ام.

ناشناس گفت...

ازت خيلي متشكرم خيلي زحمت كشيدي. تو مهربوني