ما تكيه داده نرم به بازوي يكديگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهايمان چو شاخه سنگين ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
من همچو موج ابر سپيدي كنار تو
بر گيسويم نشسته گل مريم سپيد
هر لحظه ميچكيد ز مژگان نازكم
بر برگ دستهاي تو آن شبنم سپيد
گويي فرشتگان خدا در كنار ما
با دستهاي كوچكشان چنگ ميزدند
درعطر عود و ناله ي اسپند و ابر دود
محراب را زپاكي خود رنگ ميزدند
پيشاني بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو درياي روشني
با ساقهاي نقره نشانش نشسته بود
در زير پلكهاي تو روياي روشني
من تشنه صداي تو بودم كه ميسرود در گوشم آن كلام خوش دلنواز را
چون كودكان كه رفته ز خود گوش ميكنند
افسانه هاي كهنه لبريز راز را
آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس قزح هاي رنگ رنگ
در سينه قلب روشن محراب مي تپيد
من شعله ور در آتش آن لحظه درنگ
گفتم خموش آري و همچون نسيم صبح
لرزان و بي قرار وزيدم بسوي تو
اما تو هيچ بودي و ديدم هنوز
در سينه هيچ نيست به جز آرزوي تو
پ.ن:
وقت و مجال نوشتن ندارم ولي سر صبح اين شعر خيلي به دلم نشست .....
مراقب خودتون و اطرافيانتون باشيد.
۱۱ نظر:
اوووووووووووووووووول:دی
اوووووووووووووووووول:دی
من اهل شعر نیستم:دی
عجب شعری....حال کردم ...
نمی دونم چرا چند وقت بود نمی تونستم برات نظر بزارم....خدارو شکر که امروز شد!
سلام اين آخر شبي به دل منم نشست
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبای دارین
با مطالب زیبا
اگه دوست داشتین به ما هم سر بزنید
خوش باشی
salam aziizam khoobi???midooni onvane shere to ke neveshto boloore roya yade chi oftadam???yade oonvaghta geryam gereft.....yade vaghti ke nasihatam mikardio yeho dooste aziizamo gom kardam...yadete bad az 2sal dobare peydat kardam????sheret kheyli ghashang boood.
doost nadaram bazam gomet konam.
taghriban....faghat to baram moondi....midoonam ke mitooni darkam koni...movazebe khodet bashi hatman.
سلام مژگان جان. خيلي وقته كه نيستي؟؟نميايي؟؟ سر نميزني؟؟
نميدونم چرا؟؟
دلم ميخواد ازت خبر داشته باشم.
شاد باشي و موفق.
salam
khobi shoma? matlabet jaleb bod . age forsat kardi be manam sar bezan .. rasti wexlagam ro ham link kon lotfan
montazeretam
ya hagh
ارسال یک نظر