چهارشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۴

اگر بار گران بودیم رفتیم

زور من چربید و عسلک و مامانش هم باهامون راهی شدند الان که دارم می نویسم با یه دست صبحانه می خورم با یه دست تایپ می کنم بعد هم باید برم تامین اجتماعی که خدا کنه کارم درست شه وگرنه مسافرت بی مسافرت!!!!!! اینم قولی که داده بود به تعداد صفحه های تایپ شده نگاه نکنید به خوندنش می ارزه


دانلود کتاب دیوار
مراقب خودتون و اطرافیانتون باشید.
یا حق

هیچ نظری موجود نیست: