دوشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۴

دماغم خاکیه!!!!!!

سلام خوبید؟ شرمنده ام حسابی دیروز گرفتار بودم وگرنه حتما دیروز مطلب می ذاشتم و به همگیتون سر می زدم ... خانم جایگزین جدید تشریف آوردند!! خدای من لیسانس زبان انگلیسی ولی چیزی بلد نبود! حتی نمی دونست رئیس هیئت مدیره چی میشه؟!
رئیس محترم هم یه نامه گذاشت جلوش گفت ترجمه کن! طفلکی خیلی بد نوشت بعد هم ردش کردن ولی تا ساعت 5 پیشم موند نمی دونید چه دختر ماهی بود کلی با هم برنامه ریزی کردیم روند کار رو هم بهش دادم که بره سراغ کامپیوتر یه دل عاشق و ناز و مهربون داشت...
حالا مدیر جان محترم هم گیر داده که تو کجا می خوای بری؟!!! مخصوصا که منشی دفتر دیگه هم همزمان داره با من تسویه می کنه و برای همشون باعث شک شده که شماها دو تایی با هم کار پیدا کردید به عمد هم دارید با هم می رید که کار ما لنگ بمونه!!!! حالا هر چی ما می گیم دوتامون قصد درس خوندن داریم و سراغ کار نرفتیم باورش نمی شه!! آخه کدوم آدم عاقلی می یاد با تسلط به زبان انگلیسی و کامپیوتر از ساعت 8 تا 5 بعد از ظهر اینجا کار کنه اونم با حداقل حقوق!! تازه کلی منت گذاشتن که به تو بیشتر از حداقل هم می دیم!!!
پ.ن: صبح کیفتو جلوی مدیرت باز کنی از تنخواه بهش بدی یهو هر دوتون با این منظره مواجه بشید چه حالی بهتون دست می ده (این کیف بنده هستش، که شب قبل خونه مژده خانم بودم)

در ضمن خیلی ممنون که تائیدم کردید!!! روم حسابی کم شد و دماغم به خاک مالیده شده!!
مراقب خودتون و اطرافیانتون باشید.
یا حق

هیچ نظری موجود نیست: