یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۵

آرشام گلي

ديروز روز متفاوت و قشنگي بود آرشام عزيزم رو ديدم خانواده مهربونش رو و همين طور عمه خانمشون رو واقعا روز قشنگي بود ريحانه عزيز بينهايت سپاسگزارم كه باعث و باني اين آشنايي شدي.. بگذريم كه چقدر اين بنده هاي خدا رو اذيت كردم تا رسيديم به همديگه و همديگه رو پيدا كرديم ولي همگي با خنده ازم استقبال كردن ... آرشام عزيزم مطمئن باش خاله دوستت داره و براي موفقيتت با همه وجود دعا مي كنه... حالا لحظه هاي زندگي تو براي اون هم مهمه، دلم برات يه ذره شده تپلي خاله خدا كنه بابا يادش بمونه و اين نوشته ها رو برات بخونه ... آرشام باعث شد با يه وبلاگ نويس ديگه آشنا بشم و يه دوست قديمي رو هم ببينم و بهش حسابي زحمت بدم و حسابي شرمندش بشم ... از اين بابت هم خيلي خيلي خوشحالم ... همه عكس هامون دست جمعي هستش و محدوديت دارم وگرنه حتما مي ذاشتم براتون نمي دونيد اين جمع چقدر صميمي بودند...
*خيلي چيزها داره تو ذهنم تغيير مي كنه و خوشحالم كه در جهت مثبت پيش مي ره ... دلِ آرامم رو مديون.........
*براي نارگلم دعا كنيد، خواهش مي كنم دعا كنيد تا زودتر خوب بشه، نارگلي خيلي دل نگرانتم خدا كنه همه چيز زودتر خوب بشه و تو از شرش راحت بشي .....
مراقب خودتون و اطرافيانتون باشيد.

۶ نظر:

آورا گفت...

خوبه که خوبی.
میبینم توضیحاته شخصی را عوض کردی.

ناشناس گفت...

سلام
خوشحالم که همه چیز داره در جهت مثبت پیش میره.
در مورد آرشام هم رفتم و وبلاگشو دیدم
آدم بعضی وقتها از خودش و از اینکه از نظر جسمی سالمه ولی اینقدر تنبلی بهش غلبه کرده خجالت میکشه.
خوش به حال اونهایی که اینقدر همتشون زیاده...

ناشناس گفت...

از ته دل دعا میکنم...

ناشناس گفت...

salam
khobi?
raftam be arsham sar zadam
khshhalam ke mibinam khoshhali
ye hesi behem dast dade ghari ke dare khafam mikone mojgan!!!!1

ناشناس گفت...

خوشحالم برگشتی...

ناشناس گفت...

khosh halam ke arsham ro didi, fekr konam too roohiat tasir dashte :) hamishe shad bashi