دوشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۴

میشه راهنمائیم کنید؟؟؟

امروز می خوام یه کم در مورد محل کارم بگم که شده برام یه دغدغه فکری نمی دونم فقط خواهش می کنم بهم بگید که همه مدیران شرکتهای خصوصی این طوریند یا فقط اینجاست که شخصیت آدمها رو زیر سوال می برند.
من تو یه شرکت بازرگانی کار می کنم و تنها کارمند خانم اینجا هستم اردیبهشت ماه 83 اومدم اینجا و تقریبا به عنوان اولین کار رسی شروع به کار کردم. تو این شرکت هر کاری از تونستم و بلد بودم انجام دادم. افراد ثابت این شرکت یه رئیس هیئت مدیره هستش و یه مدیرعامل که خودش نائب رئیس هم هست!! و دو تا سهام دار دیگه هم هستند که تقریبا دوستانه این شرکت رو اداره می کنند این دو تا سهام دار چون مدیر دولتی هستند زیاد نمیان شرکت ولی دستوراتشون تلفنی می رسه.
غیر از من یه سرایدار داریم تو شرکت که خیلی پسر مظلوم و خوبیه و یه پیک داریم که دقیقا 360 درجه با اون سرایداره فرق داره امکان نداره یه روز من باهاش درگیر نشم حالا سر هر چیزی از دیر اومدن شرکت بگیر تا دست تو غذا کردن با اون ناخن های بلند و کثیفش و خلاصه تو این 3 ماه که این اقا اومده هر روز ماجرا داریم.
این رئیس هیئت مدیره ما چند وقت پیش هوس نوت بوک کرد و مدیرعامل بلافاصله در عرض چند ساعت یه دونه براش تهیه کرد مارک توشیبا که هر روز مشکل پیدا می کرد و منم گاهی تا 9-8 شب دنبال درست کردنش بودم همیشه هم به من می گفت چرا این نوت بوک رو درست نمی کنی؟ چرا برنامه اش رو نصب نمی کنی؟ این کار کن؟ اون کارو کن؟ منم بدون منت همه کاری می کردم ولی در زمانی که خودش بود... چند روز پیش آقا احساس کرد کسی به نوت بوکش دست زده!!!! زمین و زمان رو ریخت به هم که یکی history منو باز کرده... حالا بیا ثابت کن طفلکی آقای سرایدار که اینقدر حرف شنید و گفت من دست نزدم حالا جالب اینجاست که به منم میگه:«خانم ..... ببین این دست خورده» منم گفتم: «خوب اگه احساس می کنید دست خورده که شما خودتون گفتید این نوت بوک مال شرکته هر کاری میخوای بکن؟!! در ضمن منم اینقدر تو کارم واردم که هر کاری بکنم بدون اینکه شما بفهمید.»
خلاصه از اون روز طفلکی مدیرمون دپرس شده!!! نه حرف می زنه، نه جواب سلام می ده به کسی، نه کار می کنه... فکر کنم طفلکی معتاد شده خوب زیادی چت می کنه هر وقت کانکت می شه صفحه اول یاهو رو باز می کنه و همزمان سه تا برنامه یاهو مسنجر و پالتالک و یه چیز دیگه هم هست تکه براش دانلود کردم ولی اسمشو یادم نیست..
خلاصه این از رفتارهای عجیبشون البته همین یکی نیست ها... مثلا اون یکی می یاد می گم: «سلام حالتون خوبه؟ صبحتون به خیر..» در جواب فقط کله اش می یاد پائین.مثلا یکی از مکالمات مارو بخونید:
مدیر: خانم ............. (با صدای بلند)
من: بله.
مدیر: زنگ زدید؟
من: به کی؟
مدیر: به....به.... هیچ کس
خوب من نباید شاخ در بیارم. اعصابم خرد بشه هر روز ده بارا ین کارو بکنه.یا یکی دیگه:
مدیر:خانم......(همچنان با داد این اصفهانی ها بلد نیستند یواش حرف بزنن اسم ترکا بد در رفته)
من: بله امری داشتید؟
مدیر: این اینترنت این اتاق رو راه بنداز.
من: فعاله فقط کانکت شید؟
مدیر: چی شم...
...
و من مرحله هب مرحله توضیح می دم... تا کانکت بشه.
مدیر: آخرم نتونستی اینو فعال کنی..
من: پس شما کانکت شدی که چطور...
مدیر: دیگه مثل قبل ها خوب کار نمی کنی؟...
می دونید چرا چون نمی دونست آدرس چیه!!!!!! بگذریم آبروم رفت با این شرکت.
خلاصه این مدلی هاست از القابی که میدن به آدمها هر چی بگم کمه. تازه فضول هم هستند به من میگه:«تو تو دفتر مهندسی..... چیکار داشتی؟» آخه به توچه؟
تو شرکت یه تخت و یه کاناپه هستش برای استراحتشون سر ساعت باید بخوابند. یه وقتایی هم بساط موبایل و جک و خنده ویا بعضا فحش های رکیک دادن به راهه. اونم چه جکایی.!!!!
نمی دونم شاید زیادی بزرگش می کنم ولی وقتی به سرایدار شرکت میگن: ما نیستیم برای چی ناهار درست کردی؟ شما جای من باشید نمی رید نیم ساعت تو دستشویی شرکت گریه کنید. خوب من یه ذره حقوقم از بقیه بیشتره(144هزار تومان) بقیه که نمی تونند غذا تهیه کنند باید بمیرن از گرسنگی. یه جیز جالب هم هست که برای من خیلی خنده داره اونم اینکه میوه ها می شمره این مدیرعالمون......... ریسه رفتن نداره داره دیگه...
حالا شماها جای من باشید که برای مدیرتون هر کاری بتونید بکنید حتی برید براش گوشی موبایل بخرید و یا برای زنش خط بخرید و یا برای دخترش.... بعد از در می یاد تو جواب سلام رو نده و کله 10 منیش رو تکون بده بهتون بر نمیخوره؟ فکر یه کار دیگه نمی افتید؟ شدیدا نیاز به نتیجه گیری دارم...

وای از مرداد ماه باز یعنی باید بیفتم دنبال کار؟ کی پارتی داره برای من یه کار مناسب تو کرج یا تهران گیر بیاره؟ (یا هر جایی که از کرج سرویس داشته باشه) اینقدر خسیس نباشید دیگه.

هیچ نظری موجود نیست: