شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵

خدايش بيامرزد...

روز چهارشنبه رسيدم خونه ديدم تلفن زنگ زد و بابا گوشي رو برداشت و خيلي سريع قطع كرد و رو به مامان گفت كه از خونه عمه بوده و حالش خوب نيست...
سريع حاضر شديم و رفتيم خونه عمه كه تازه 2 روز بود نقل مكان كرده بودن به خونه جديد و از تهران به كرج اومده بودند...
عمه مدتها بود مريض بود و اين اواخر خيلي زجر مي كشيد... با اينكه سن زيادي نداشت و حدود 46 سالش بود ولي خيلي زجر كشيده بود... و حالا آروم گرفته
عمه جون شروع زندگي جديدت مبارك مهربونم
پ.ن:
اگر حسش رو داشتيد فاتحه اي نثار روحشون كنيد.

مراقب خودتون و اطرافيانتون باشيد تا فرصت هست.

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

Salam, mamnoon ke be webe man sar zadid va mamnoon az doahaye kheyretoon!! :)
va inke khoda gharghe rahmateshoon kone, omidvaram az in be bad dar inja khabar haye shadi benvisid ;)
khosh bashid @};-

ناشناس گفت...

mojgan joon kheili kheili tasliyat migam. rooheshoon shad. :*

ناشناس گفت...

روحش شاد
يادش گرامي
خدا رحمتشون كنه.

ناشناس گفت...

روحش شاد
يادش گرامي
خدا رحمتشون كنه.

ناشناس گفت...

سلام
تسليت ميگم خانومي. روحش شاد

ناشناس گفت...

سلام
تسليت ميگم خانومي. روحش شاد

آورا گفت...

روحش شاد

ناشناس گفت...

ايشالله كه روحش اروم شده باشه

ناشناس گفت...

مرگ هميشه تكون دهندست . حتي شنيدن خبر مرگ كسي كه اصلا نه ديديش و نه ميشناسيش

ناشناس گفت...

روحش كه شاده چون از اين مرحله گذشت خوش به حالش
برا بازماندگان بويژه پدر گراميت صبر مسئلت دارم از درگاه حق

ناشناس گفت...

salam mojgaan joonam...:(:( manam tasliat migam azizam ....movazebe khodet baashi.